خاص ترین هدیه

دیروز که داشتم ناخونهای دستم را  در باغچه می گرفتم یکباره متوجه شدم که مورچه ای یکی از ناخونهای دست من را   با خود می برد... من  با خودم  گفتم شاید از آن بعنوان خلال دندان   یا شاید تیشه ای برای کندن و بیرون انداختن  خاکهای  لانه اش استفاده کندیا شاید هم بعنوان بیسکوییت یا پاپ کرن  آن را بخورد .. اما دیدم  مورچه ،  ناخون من را به مورچه دیگری سپرد  و سپس لبخند بود که بر گونه مورچه دیگر نمایان شد و سپس  هر دو با هم  لبخند زدند  حالا فهمیدم   او ناخن من را بعنوان یک هدیه خیلی خاص  برای عشقش  برده بود ...کاش  در دنیای ما هم همینگونه بود ومن می توانستم خاص ترین هدیه  ممکن را برایت بیاورم که باعث شادی تو شود حتی اگر این شادی در حد ثانیه ای بر گونه های تو بماند  . اما می دانی؟ دنیای آدمکها با دنیای مورچگان خیلی  توفیق دارد. اما می دانی ؟ هدیه خاص پیدا کردن در دنیای آدمکها کار آسانی نیست ....اما....اما....  کاش می شد خاص ترین هدیه دنیای  آدمکها را برای تو بیاورم.................. کاش می شد .................

فراز 

پی نوشت:

نه   اشتباه نکردید به وبلاگ فیلمها ترسناک آمده اید.................... این مطلب  برای شخص خاصیست ...