2017
sean carter
تماشاچی بمانید
داستان فیلم:
خانواده ای در منزلشان مورد حمله قاتلانی قرار می گیرند که کل خانه آنها را با دوربین استتار شده تحت نظر دارند و این قاتلان عادت دارند که با طعمه خود بازی کنند و فیلم مربوط به کشتارشان را هم بعدا در اینترنت منتشرمی کنند تا مردم سرگرم شوند آیااین خانواده می توانند خود را نجات دهند ......
نگاه کلیفیلم گویا ابتدا می خواهد با دوربینهای استتار شده کاراکترها و ماجراها را به تماشاچی نمایش دهد بعد گویا این مساله را گاه و بی گاه نادیده می گیرد و فیلمبردار محترم ، هر جور دلش بخواهد سکانسها را نمایش می دهد بهر حال یک بیننده که مقداری فیلم دیده باشد خوب می داند که کار گردان معمولا باید یکی از این نوع فیلم برداری را برای فیلمش انتخاب کند اما جالبست که در هر کدام از روشهای فیلم برداری که استفاده شده زاویه دوربین آنچنان خوب نیست و بیشتر قسمتهای فیلم ،فیلمبرداری روی اعصاب بیننده و مخاطب است چنین فیلمبرداری ای آنهم در مکانهای نیمه تاریک فیلم ،واقعا آنچنان کار نمی کند حالا فرضن به فیلمبرداری هم عادت کنید و اشکالی در آن نبینید فیلم داستان درست و درمانی هم ندارد که کششی ایجاد کند و یا شخصیت سازی حساب شده ای داشته یاشد و مثلا بیننده را نگران شخصیتهای خانواده شوند و با آن ها همدردی کند که البته کار گردان خواسته با استفاده از بازیگران چهره و نام آشنا این مساله جذاب نبودن شخصیتها یش را به نوعی لا پوشانی کند و بواسطه چهره بودن بازیگرهای فیلم، تماشاچی را درگیر فیلم کند بازیگرانی مثلBella Thorne که در چند فیلم ترسناک دیگر بازی کرده یاNatalie Martinez که از فیلم death race می شناسیدش یا Ioan Gruffudd که در فیلم تایتانیک و چهار شگفت انگیز نقش داشته در این فیلم بازی می کنند این وسط کارگردان می خواهد یک jigsaw از نوع پوشالی نیز به فیلم اظافه کند که مثلا با صدای گرفته اش بگوید ( بازی قانون ساده ای دارد بکش تا کشته نشوی) اینکارشان به جای اینکه یک پایان شک آور و جالب را رقم بزند یک پایان بی اهمیت و ت.خ.می را برای بیننده رقم می زند که فقط می خواهد ادای مهم بودن را در آورد کلا فیلم خیلی شبیه فیلم غریبه ها می باشد و البته حماقت کاراکترها نیزدر این فیلم خیلی زیاد است و بدترین راه ها را معمولا برای مبارزه انتخاب می کنند هر جور نگاه کردم با فیلم خوبی که در اخر بگویم عجب فیلمی بود طرف نبودم
امتیاز فیلم
3.5 از 10
غافلگیر شده
2015
Adam Levins
داستان فیلم:
زنی به نام ژانویه به همراه نامزدش در حال تفریح بودند که تصادف می کنند( ژانویه) در اثر این تصادف حافظه بلند مدتش را از دست می دهد .....و تصمیم می گیرد (برای اینکه هم جایی نداشتند و هم اینکه پروسه درمان بیماری و برگشت حافظه اش سریعتر شود) به همراه نامزدش پیش خانواده خود،در روستایی دور افتاده بر گردد در این بازگشت او متوجه می شود که شش سالیست که از خانه فرار کرده حالا او هم دلیل فرار خود از خانه را نمی داند و هم به این مشکوکست که که این افرادی که در خانه او هستند خانواده واقعی او هستند یا نه ؟
نگاه کلیالبته برای بینندهایی که عادت به این نوع سینما یعنی ژانر وحشت دارند از همان اول هم قابل حدس است که یک کاسه ای زیر نیم کاسه ی این خانواده هست در ضمن می توانند پیش بینی کنند که در آخر چه اتفاقی قرار است بیافتد . و جالبست که حدسهایشان کاملا درست از آب در می آید از اینها گذشته مقداری هم استدلال ماجرا لنگ می زند مثلا این دختر همان ابتدا که مشکوک بود حتی یک مدرکی هم از این خانواده نمی خواهد یا یک عکس خانوادگی یا چیز دیگری از این خانواده نمی خواهدیا .... بگذریم . به هر حال اگر سادیسم خانوادگی را قبلا با فیلمهای دیگر تجربه کرده اید این فیلم حرف جدیدی برای شما ندارد و لی اگر تجربه نکرده اید با دیدن فیلم سرگرم خواهید شد ... بستگی به خودتان دارد
بعد نوشت
بعضی فیلمها می خواهند جالب باشند ولی انگاریک چیزی کم دارند
امتیاز کلی:
5 از 10
لیسا
1990
Gary Sherman
داستان فیلم:
دختر نوجوانی به نام لیسا به همراه مادرش زندگی می گذراند مادرش به خاطر سن کم دخترش او را از ارتباط با پسرها منع می کند اما لیسا گوش به این حرفها نمی دهد او دوست صمیمی به نام ویکی دارد که این دو دوست در کل تفریحشان اینست که با شوخی و و مزاحم تلفنی سر به سر پسرهای بزرگتر از خود بگذارند و از این کار لذت می برند تا اینکه یک شب در راه برگشت از فروشگاه، لیسا با پسر جوان و خوشتیپی به نام ریچارد اتفاقی برخورد می کند و از روی شماره پلاک ماشین او تلفن منزل ریچارد را یافته و سر به سر ریچارد می گذارد قافل از اینکه ریچارد قاتل سریالیست که در شهر به دنبال طعمه می گردد و اینگونه است که جان خود و مادرش به خطر می افتد ......
نگاه کلی
فیلم تینیجری دیالوگ محوریست که با یک سکانس ترسناک مجذوب کننده شرو ع می شود اما تا مدتی آن ضرباهنگی که از ش انتظار دارید را ندارد و بیشتر به روابط دو دختر و مادر لیسا گذشته می شود اما با این حال بعضی سکانسهایش هیجان خود را دارد بخصوص در قسمت پایانی فیلم خوب از کار در آمده بود و یا آنجا که لیسا در ماشین ریچارد قایم شده بود (فارغ از خوب از آب در امدن یا نیامدنش ) قسمت پر کششی بود خلاصه این فیلمی بود که می خواست دختران تینیجر را از دوستی با پسران جوان و بزرگسال بترساند که تا حدودی در این کار موفق هست ..
امتیاز
5.5 از 10
salem's lot
1979
tobe hooper
داستان فیلم:
نویسنده ای به نام (بن) وارد شهر کوچکی به نام( سالم لا ت) می شود او می خواهد راجب خانه مرموزی که حدود 20 سالی خالی بوده کتابی بنویسد و این خانه البته توسط مردی خارجی! خریداری شده است و اما شخصی که متصدی خانه است منتظر بسته بزرگیست که از خارج شهر برای او فرستاده شده است و .وقتی جعبه وارد شهر می شود اتفاقات عجیبی می افتد و مردم شهر کم کم به خون آشام تبدیل می شوند و دیگر اهالی را هم تبدیل به خون آشام می کنند حالا (بن ) و پسر جوانی که پدر و مادرش در این جریانات، کشته شده اند برای شکار خون آشام اصلی( نوسفراتو) وارد خانه مرموز می شوند .....
ادامه مطلب ...2017
Christopher Landon
داستان فیلم:
تری دختر سر به هوا و هوسران دانشکده ، در اتاق هم دانشگاهیش بیدار می شود و می فهمد که امروز روز تولدش است اما او با تمام کسانی که با آنها برخورد می کند اعم از دوستان و همکلاسیان و حتی پدرش با بی حوصلگی و تکبررفتار میکند و شب، هنگام رفتن به مهمانی ای که تمام دوستانش در آنجا جمع بودند مورد حمله شخص نقاب زده ای قرار می گیرد و کشته می شود اما او دوباره از اول همان روز تولدش بیدار می شود و در کمال تعجب می بیند که با همان حوادث تکراری که گذرانده بود طر ف است ولی دوباره در آخر شب توسط شخص نقاب زده کشته می شود و وقتی چند باری بعد از کشته شدن از اول همان صبح با همین منوال و سرانجام گذشت کم کم به این نتیجه می رسد که روز تولدش هر روز تکرار می شود مگر اینکه او بتواند هویت قاتلش را پیدا کند و روزتولدش را به خیر خوشی به اتمام برساند .....
نگاه کلی
فیلم ترکیبی از در جا زدن کاراکتر در یک روز با اتفاقات تکراری باچاشنی فیلمهای اسلشر تینیجری امروزیست البته نمونه های زیادی از تکرار یک روز در سینمای وحشت و غیر وحشت وجود دارد اما فیلم مذکور در کل چیزی نبود که من احساس خوبی از دیدنش کنم این فیلم در بعضی قسمتها احساس خستگی و در بعضی قسمتها هم احساس حماقت به بیننده می دهد مثلا این قاتل نقاب زده حتی حاضر است از سد پلیس و خیلی از چیزها بگذرد تا حتما کارقتلش را به سر انجام برساند و هر جا تری هست حتی در کوه قاف ! هم ظاهر می شود در بعضی قسمتهای فیلم هم حس غلو شده زیادی و غیر طبیعی به بیننده می دهد مثلا آنجایی که تری رفته بود مجرم جانی را در بیمارستان به دام بیاندازد کلا مضحک از کار در امده بود حالا اگر از این قسمتها هم بخواهیم با جنبه سرگرمی بنگریم و رد بشویم در آخر وقتی انگیزه قاتل به بیننده بیان می شود در واقع آن انگیزه ای نبود که بیننده بتواند در طول فیلم آن را حس کند و به قولی حدس بزند و اصلا هیچ سر نخی به بیننده در این رابطه داده نشده بود که بیننده در آخر احساس کند با فیلم فکر شده ای طرف است از یک طرف هم چون تری بعد از هر بار مردن ،زندگیش از اول صبح همان روز شروع می شد آن هیجانی که در فیلمهای اسلشر به بیننده دست می دهد هم از بیننده گرفته شده بود چون تری با هر بار مردن روزش از نو شروع می شد و هیچ چیز در واقع برای از دست دادن نداشت ....
Jessica Rothe بازیگر
پیام اخلاقی فیلم
امروز بهترین و خوش اخلاقترین شخصی که در توان توست باش ... شاید آخرین روز زندگی توست (یا یک همچین چیزی) البته شاید کمی دیگر دقت کنی پیام دیگری هم از فیلم می توانی بگیری مثلا اینکه هر چی می خواهید بد یا خوب باشی ،باش، اما حواست به دور و برت باشه چون ممکنه از جایی که اصلا حدس نمی زنی ضربه بخوری
امتیاز
4 از 10