معرفی فیلمهای ترسناک
معرفی فیلمهای ترسناک

معرفی فیلمهای ترسناک

سینمای وحشت

muck

2015

Steve Wolsh

عده ای دوست، به مردابی  در جنگلی  می روندو     عده ای   وحشی  به آنها حمله می کنند  اما آنها  از دست وحشی ها  فرار کرده  به خانه ای می رسند و در آنجا پناه می گیرند اما   وحشیها  به آنجا هم  حمله می کنند ...

نگاه کلی

 فیلم بدون هیچ مقدمه ای شروع می شود و بی هیچ داستان و جریان مشخصی هم خاتمه میابد... بی سر و ته ترین و بی منطق ترین  فیلم تاریخ سینما اگر پرسیدن چیست؟  همین فیلم را نام برده  و مطمئن باشید اشتباه نکرده اید کل فیلم در این خلاصه شده که چند دختر نیمه   عریان با خودشان ور می روند و یک عده این طرف و آن طرف می دوند  و    اکشن نچسب  موجود در فیلم هم بیشتر شبیه بازیهای کامپیوتریست    از این خزعبل شماره دیگری هم در حال ساخت است 

امتیاز

3  از 10 

Spoorloos

ناپدید شده The Vanishing

1988

George Sluizer

رکس هافمن  همراه همسرش (نامزدش) در یک سفر جاده ای هستند که همسرش  تصمیم می گیرد برای یک خرید مختصر به سوپر مارکت بین راهی برود  ولی او بر نمی  گردد   رکس خیلی به دنبال او  می گردد و  تلاش می کند که  هر جور شده همسر خود را پیدا کند اما موفق نمی شود سه سال از این ماجرا می گذرد و رکس همچنان  به دنبال همسرش هست و حتی در مصاحبات تلوزیونی گوناگون در رابطه با گم شدن همسرش شرکت می کند  تا اینکه سر و کله مردی پیدا می شود و به رکس می گوید که اگرمی خواهی بدانی سر همسرت چه بلایی آوردم دنبالم بیا  ........... 

نگاه کلی

فیلم   باور پذیر درست شده هر چند غیر قابل باور هست  یعنی من بعنوان بیننده فکر می کنم هیچوقت شخصی   که  از بستگان آدم را دزدیده باشد  پیش   آدم برنمی گردد  بگوید : من اون رو دزدیدم (حداقل در ایران اینگونه نیست چون می دونه تکه کوچیکش گوششه)  ولی خب در این فیلم    این موضوع رو به نوعی بیان می کند که  قابل قبول است  و این هنر فیلمساز می باشد  فیلم از نظر کار گردانی فیلم خوبیست ولی از نظر  داستانی     خیلی خاص   نیست  ولی خب همه اجزائ فیلم درست سر جای خودشون قرار گرفته و این جنبه مثبت فیلم هست بیننده تا انتها پیگیر این هست که   چه اتفاق خاصی در این بین بر سر نامزد گم شده آمده و فیلم را دنبال می کند بعد که بیننده می فهمد که چه بلایی سر آن دختر نگون بخت آمده پیش  خود  می گوید زودتر می گفتی ؟ و رکس هم که از نظر بیننده خریتی بیش نکرده.....ظاهرا   یک بازسازی هم از این فیلم شده بعد به اون خواهیم پرداخت 

 

در موقعیت

اگه یک نفر برگشت گفت من فلان بلا رو سرتون آوردم بستگی به بلایی که سرتون آورده همون موقع تصمیم گرفته و همون  تصمیم رو عملی کنید و شک نکنید که کارتون درسته  و مانند قهرمان این فیلم آقای رکس عمل نکنید چون سرنوشت بدی در انتظارتون خواهد بود از ما گفتن   ......روابط عمومی ما 

امتیاز هر دوفیلم 

5.5  از 10

 در سال 1993 کار گردان تصمیم می گیرد فیلم   خود را این با ر با بازیگران معروف هالییوودی  دوباره بسازد که نتیجه ، تفاوتهای غیر قابل چشم پوشی با اصل کار پیدا می کند و  از این تفاوتها روانیتر  بودن قاتل فیلم و همچنین پایان نسبتا خوشی که کار گردان برای فیلم در نظر گرفته است می باشد البته فیلم اور جینال تکان دهنده تر است و من آن را پیشنهاد می دهم اما اگر  پایان خوش می خواهید این فیلم را ببینید


Pridyider

2012

Rico Maria Ilarde

 تینا در پی اتفاقی که برای پدر و مادرش افتاده و دیگر از آنها خبری نشده از کشور دیگری  به خانه شان   بر می گردد او گاه و بی گاه  در یخچال،  اعضائ بدن انسانها به نظرش  می آید اما فکر می کند متوهم شده  ولی او می فهمد که این طور نیست بلکه یخچال خانه به شکل عجیبی ( بر اثر قتلهایی که در آنجا رخ داده  و اجساد در یخچال مخفی شده بود ) جن زده شده  و آدمها را به نوعی می بلعد  تینا پدر خودش را  بالا خره با صورت سوخته  پیدا می کند و  می فهمد این بلا را یخچال سر پدرش آورده است  آنها برای یخچال دامی می گذارند تا آن را از بین ببرند اما یخچال پدر تینا را هم می بلعد  تینا  به دنبال پدرش   راهی به دنیای زیر زمینی یخچال می یا بد تا طلسم آن را از بین ببرد ..... 

نگاه کلی

داستان نو آورانه خوبه  اما نه هر داستانی و نه به هر شکلی  ...فیلمهای فیلیپینی را من نگاه می کنم حتی اگر خوشم نیاد نمی دونم این دیگه چ مرضیه من دارم 

امتیاز

3.5 از 10

خیابان یک طرفه

2012

اسماعیل فلاح‌پور

مراد   طی دسیسه باند خلافی که برای آنها کار می کرده  به زندان می افتد او بعد از چند سال که از زندان آزاد شده  با شخصی به نام جلالی  آشنا می شود  و طی آشنایی با جلا ل متوجه می شود که نامردی ای که در حق او شده   و   بلایی که سر زندگیش آمده بزرگتر از چیزیست که فکر می کرده   جلالی به او می گوید که خودش هم زخم خورده همان  افرادیست که او  را به زندان انداخته اند  و باید انتقام خود را بگیرند یک انتقام خونین      ................ 

 نگاه کلی

فیلم در آغاز  به سبک فیلمهای   بهروز وثوقی  شروع می شود اما   رفته رفته  خودش را از منجلاب تقلیدی بودن صرف   بیرون می کشد     در ضمن فیلم می توانست سکانسهای خشونت بار  عجیب و غریبی داشته باشد ک مطمئنا  کارگردان برای  گرفتن  مجوز ناچار شده از خیر  ساختن  آنها  صرف نظر کند یا شاید هم ساخته اما   قیچی  شده ....    بازی بازیگران شاید     خوب   و بی نقص نباشد اما  تا حدودی کافیست.......   فیلم با اینکه  اوایل من را جذب نکرد اما در آخر  از دیدن آن  راضی بودم.. داستان فکر  شده ای داشت و برای تدوین و تنظیم فیلم وقت  گذاشته شده بود  تیتراژ پایانی با صدای کاوه یغمایی    عالی بود  میتونم بگم در کلیت فیلم قابل قبولی بود

امتیاز

5.5  از 10

بعد نوشت

  فیلم خوبی بود اما  میشد بهترم بشه من یک جورایی با شخصیت مراد (پژمان بازغی ) در این فیلم همذات پنداری می کنم اون موقع ک    از خوش شانسی های خودش خندش گرفته بود  اون هم  یکجورایی به خاطر کارهایی که نکرده بود  جزا می دید ..... 

سرد

ما آدمها  موجودات بدبختی هستیم سالها برای به دست آوردن هدفی( هدف رو هر چیزی تصور کنید )   تلاش می کنیم   که دو حالت داره  حالت اول اینکه اون رو بدست نمیاریم و به هدفمون نمیرسیم  در این حالت ما سر افکنده و ناکام و بی ثمر عمر مون رو صرف کردیم  و بدبخت شدیم  حالت دوم اینکه  به هدفمون میرسیم در این صورت  هم   دو حالت داره یکی اینکه   آن چیز(هدف) بعد از مدتی از چشممون می افته و طمع می کنیم تا چیز دیگر و بهتری  به دست بیاریم که این باعث میشه  تا آخر عمر در این پروسه رسیدن به هدف بمونیم و هیچوقت رضایت  کامل نداشته باشیم در حالت بعدی     از چیز بدست آوردمون راضی و خوشحال   هستیم و دوست داریم اون رو حفظ کنیم که این خودش دو حالت داره  اولین حالت اینکه  همین  نگه داشتن  اون چیزی که بدست آوردیم باعث میشه دست و پایمون بسته بشه  و یک جورایی پاگیر بشیم  و هی در جا بزنیم  حالت دومشم اینکه بعد از مدتی  تلاشهامون برای نگه داشتن    اون چیز، بی ثمر بشه و  و به قول معروف به دست آورده مون از کفمون بره   و بدبخت بشیم پس در همه حالات   ما انسانها موجودات بدبختی هستیم  خودمون رو گول نزنیم  زیاد هم درگیر چیزهایی که دارید یا می خواهید بدست بیارید نشید  ....... تابستونها، گرما از زمین و آسمون می باره ولی من سردمه انگار یک چیزی گوشه دلم یخ زده  نسبت به همه چیز بی تفاوت شدم  ..    .... مهم نیست 

کاش در یک جای دیگه بودم غیر از اینجایی که هستم